دل نوشته
-
فوریه- 2011 -14 فوریه
خط خطی های ذهن پریشان من 12
عشق یعنی زندگی و عاشق یعنی زنده گر چنین باشد: تو مرا زنده کردی و مرا زندگی بخشیدی. آری…
بیشتر بخوانید » -
ژانویه- 2011 -28 ژانویه
خط خطی های ذهن پریشان من 11
عسلک حیرون چشمات شدم، می دونی؟ عسلک غرق تماشات شدم، از نگاهم می خونی؟ عسلک صد تا بهار، مثل تو…
بیشتر بخوانید » -
18 ژانویه
خط خطی های ذهن پریشان من 10
می خواهم بشکنم همه چیز را با بی رحمی تمام چونان تویی که شکستی بی مجال هیچ فکری و احساسی…
بیشتر بخوانید » -
3 ژانویه
خط خطی های ذهن پریشان من 9
وقتی چشمام رو می بندم تو رو تو رویام می بینم رقص نرم آن سرو روان را وقتی راه میری…
بیشتر بخوانید » -
آگوست- 2010 -18 آگوست
خط خطی های ذهن پریشان من 8
چشمهایت، آن دو چشمان دلربایت اما امشب رنگی دگر داشتند، با من شوریده آهنگی دگر داشتند دل اگر تنها اسیر…
بیشتر بخوانید » -
ژوئن- 2010 -13 ژوئن
خط خطی های ذهن پریشان من 7
– چرا؟ – چرا چی؟ – هیچی… – عادت کردی حرفاتو بخوری؟ – ها؟ – کجایی؟ – نمی دونم، همین…
بیشتر بخوانید » -
مه- 2010 -24 می
خط خطی های ذهن پریشان من 6
بی پایان شبی دارم پر حسرت دلی دارم بی همراهم، بیدارم بی پایان شبی دارم خونین پر دلی دارم من…
بیشتر بخوانید » -
آوریل- 2010 -23 آوریل
خط خطی های ذهن پریشان من 5
به تماشای چه ایستاده اید؟ بسوزانیدش چون آن سیگار – که سوخت تمام هستیش را تا تو کامی بر گیری…
بیشتر بخوانید » -
مارس- 2010 -26 مارس
خط خطی های ذهن پریشان من 4
با تو بودن بی تو بودن برگ برگ خاطراتم، در فراسوی نگاهم اشک شوق با تو بودن گریه های بی…
بیشتر بخوانید » -
2 مارس
خط خطی های ذهن پریشان من 3
اعتراف می کنم، من در شهری زندگی می کنم که مردم آن چشم دارند اما کورند گوش دارند اما کرند…
بیشتر بخوانید »