مقاله
مومیایی شهر ری، از تقدس گرایی تا درخواست سوزاندن
در روز 4 اردیبهشت ماه جاری، خبری فضای مجازی را به یکباره تسخیر کرد و افکار عمومی را به خود جلب نمود. انتساب این مومیایی به رضا شاه کبیر، پدر ایران نوین، موضوع را کمی پیچیده تر کرده است. از سویی دشمنان ایران که فاجعه 57 را رقم زدند، در طول تمام این سالها مدام سعی داشتند به همه بقبولانند که اعلیحضرت شاهنشاه آریامهر هنگام خروج از ایران به جهت احترام به خواست مردم (نه آنچه ایشان مدام می گویند که فرار کردند) ثروت هنگفتی را به همراه مومیایی پدر از خاک خارج کرده اند که یکی از اسبابی که بدین شایعه و دروغ قوت بخشید، عدم توانایی جلاد معروف جمهوری اسلامی، خلخالی، در دسترسی به جسد در زمان تخریب آرامگاه رضاشاه کبیر بود که البته ذهن بسته ایشان و امکانات آن زمان، خوشبختانه اجازه گشودن مدفن بتونی را نداد و لاجرم شیخ صادق خلخالی که سودای خارج کردن جسد و سوزاندن آن را در سر می پروراند، ناگزیر از اعلام این موضوع شد که جسد به خارج منتقل گشته است. اما آنچه این روزها اتفاق افتاده و در مکان همان مقبره است، و از سوی دیگر تاکید شهبانو و شاهزاده رضا پهلوی بر عدم خروج مومیایی، همچنین شباهت حالت فیزیکی قرار گرفتن بدن در زمان مومیایی و جسد مکشوفه، کمترین شبهه ای را در خصوص انتساب این مومیایی به رضاشاه کبیر باقی گذاشته است. حتی شاهزاده رضا پهلوی خواستار انجام آزمایش DNAشدند تا حقیقت کشف گردد و همچنین مقامات جمهوری اسلامی، گرچه به طور غیر رسمی، اذعان داشتند که این مومیایی همان رضاشاه کبیر است.
برخورد گروه های مختلف مردم نیز با این موضوع در جای خود محل تامل است: عده ای معتقدند پس از اعتراضات سراسری چندماه گذشته، رضاشاه صدای مردم را شنیده و سر از خاک برآورده، عده ای دیگر در حال تکذیب موضوع هستند و معتقدند این پروژه ای از پیش طراحی شده از سوی وزارت اطلاعات است و مردم نباید فریب اینگونه تبلیغات و مانورهای جمهوری اسلامی را بخورند، عده ای درخواست اعلام بی قید و شرط صحت موضوع و برخورد با احترام کامل با جسد را دارند و عده ای از جمله زعمای قم، درخواست آتش زدن مومیایی در ملأ عام هستند. نگارنده در کمال تاسف باید بیان دارد که برخورد آن عده که مومیایی را ناجی خود می دانند و معتقدند که سر از خاک برآورده، بی شباهت به سفیهان و بی خردانی که فاجعه 57 را رقم زدند نیست؛ توضیح آنکه در آن زمان شمایل منحوس ضحاک زمان را در ماه می دیدند و تار ریشش را از لابلای تازی نامه بیرون می آوردند و معتقد بودند او از سوی خدا آمده است. همانقدر که این اعتقاد آن زمان مضحک و بی اساس است، اعتقاد به اینکه جسدی که که هیچ توانایی ندارد مگر تبدیل به سمبلی برای مقاومت بیشتر شدن، سر از خاک برای نجات برآورده نیز بی اساس است، اصولاً چرا ما ایرانیان تا این حد منتظر یک منجی واحد هستیم تا از جایی ورای زمین و زمان به ناگاه بیاید؟ از اعتقاد به امام زمان تا عکس خمینی در ماه تا همین فقره اخیر، همه و همه دلالت بر این روحیه ما دارد. ما ایرانیان همواره تلاش داریم تا افراد را با قدرت ماورا الطبیعه بخشیدن، بالا ببریم، حال آنکه چه فایده ای در این میان برای ما متصور است، غیر از آنکه از انسان بودن و تلاش برای خوب بودن برداریم؟ برای اینکه عمق این فاجعه را متوجه شویم کافی است به افسانه هایی که در باب واقعه کربلا گفته شده مراجعه کنیم یا به اعتقاداتمان در باب بعضی شعرا مانند حافظ و مولوی مراجعه کنیم. بحث در ابن باب مجال بسیاری می خواهد که فعلاً در همین حد بسنده می کنیم.
آنچه نگارنده این سطور را به نگارش این متن واداشت، از میان تمام مسایلی که در حاشیه کشف این مومیایی مطرح گشته است، درخواست ساکنان قم و زمامداران حکومت جمهوری اسلامی مبنی بر سوزاندن مومیایی است، یعنی تحقق بخشیدن به رویای صادق خلخالی. ششکی نیست که رضا شاه کبیر، فردی اولاً ایرانی و ثانیاً مسلمان بود. پس از دید حقوقی باید موضوع این درخواست را بررسی نمود:
وفق ماده 956 قانون مدنی: «اهلیت برای دارا بودن حقوق با زنده متولد شدن انسان شروع و با مرگ او تمام میشود»، حال باید دید آیا منظور قانونگذار این بوده است که شخص مرده هیچ حقوقی ندارد؟ در ظاهر با توجه به این ماده چنین استنباط می شود که باید پاسخ مثبت باشد اما با تدقیق بیشتر در قوانین متوجه می شویم که چنین نیست و فرد متوفی نیز حقوقی دارد که بدیهی ترین آنها در فقه با قید «واجب» است آمده یعنی غسل و کفن و دفن میت. اما موضوع به همینجا ختم نمی گردد و مقنن قوانینی را وضع می کند با توجه به فقه که طی آن اعمالی را نسبت به فرد متوفی و تمامیت جسمی وی ممنوع و جرم انگاری می کند، حتی در مواردی دیده می شود که شخصیت فکری فرد متوفی نیز به پیروی از قوانین بین المللی مورد حمایت قرار می گیرد و از حقوق معنوی شخص متوفی حمایت قانونی می گردد. در روایات داریم: «احترام مؤمن از کعبه بالاتر است» و «آبروی مؤمن مثل خون اوست»، در قرآن نیز آیه 19 از سوره نور تایید بر حفظ آبروی مسلمانان دارد. در کتب فقهی با این جمله روبرو می شویم که: «لا یجوز هتک مقدسات الدینیه کالقرآن و الکعبه و… کذا لایجوز هتک المؤمن حیا و میتا…» یعنی اهانت به مقدسات دینی مانند قرآن و کعبه و … و همچنین اهانت به مسلمان زنده و مرده … مجاز نیست و این جمله در تمام منابع معتبر فقهی کمابیش با جمله بندی یکسان تکرار می گردد. همچنین قاعده فقهی «حرمه المیت کحرمه الحی» را نییز باید مطمح نظر قرار دهیم. حال با مراجعه به قانون مجازات اسلامی می بینیم که فصلی از قانون به «جنایت بر میت» تخصیص یافته و برای هرگونه فعالیت در این خصوص مجازاتی را در نظر گرفته است. این مبحث بسیار گسترده است که از حصله این مجال خارج است، بنابراین صرفاً به بیان آنچه در این مورد خاص مصداق دارد بسنده می کنیم. طبق ماده 722 قانون مجازات: «دیه جنایت بر میت، یک دهم دیه کامل انسان زنده است» و ماده 727 ادامه می دهد: «هرگاه شخصی به طور عمدی، جنایتی بر میت وارد سازد یا وی را هتک نماید، علاوه بر پرداخت دیه یا ارش جنایت، به سی و یک تا هفتاد و چهارضربه شلاق تعزیری درجه شش محکوم می شود». منظور از هتک توهین است، که در ماده 608 قانون مجازات اسلامی 1375 آمده است و برای مثال «فحاشی و استعمال الفاظ رکیک» را آورده است.
بنا بر مطالب فوق دو جرم توسط جمهوری اسلامی نسبت به پیکر مومیایی رضاشاه بزرگ ارتکاب می یابد: اول آنکه نسبت به ایشان هتاکی می کنند و دوم اینکه خواستار انجام جنایت بر میت هستند. حال باید از ایشان پرسید که آیا نسبت به فقه و موارد حقوق اسلامی تا آن حد جاهل هستید که چنین درخواستی دارید؟ گرچه جهل به قانون رافع مسئولیت نیست اما این موضوع مآلاً این نتیجه را به هر ذهن آگاهی متبادر می کند که ایشان اساساً از درجه علمی خود ساقط هستند و حتی شاید بتوان قایل بدین گردید که ایشان اقدام به جعل عنوان نموده اند، چراکه شخصی که علم و اطلاعی از مسایل بدیهی چون قواعد پیش گفته ندارد، چگونه خود را پیشوا و رهبر عقیدتی عده ای از مردم می داند؟ سوزاندن جسد یک انسان، که مسلمان نیز هست به منظور هتک حرمت وی، چه از منظر شرعی و چه از منظر قانونی، حرام و جرم است. مرجعی که درخواست انجام فعل حرام کند، بنا بر قواعد فقهی اسلام از مرتکب گناه شده و شخص گناهکار نمی تواند مورد وثوق باشد، از سوی دیگر این عمل دست کمی به تحریک عده ای برای انجام زنا یا سرقت ندارد و تشویق به عمل مجرمانه، بی هیچ گذشتی باید مورد رسیدگی قرار گیرد، گرچه در جمهوری اسلامی نهادی مستقل برای رسیدگی به دادخواهی و تظلم مردم وجود ندارد تا بتوان درخواست رسیدگی عادلانه و بی طرف و نهایتاً محکومیت ایشان را نمود.
به هر تقدیر، این افراد، طبق فقهی که خود آن را پدید آورده و طبق قانونی که خود نوشته اند، مجرم هستند و حال باتوجه به اینکه بنا بر اخبار غیرموثق خوشبختانه جسد مومیایی را به خاک سپرده اند، باید به علت توهین به جسد رضاشاه کبیر، وفق ماده 727 قانون مجازات به تحمل شلاق محکوم گرددند و در صورتی که اقدام به آتش زدن مومیایی می نمودند، باید مبلغ دیه را نیز می پرداختند که این مبلغ وفق ماده 722 قانون مجازات یک دهم دیه است و طبق تبصره همان ماده باید به نام متوفی صرف امور خیریه می گردید. اما پرسش بزرگی که باید مقامات جمهوری اسلامی و بزرگانش در قم و مشهد پاسخگو باشند این است: آیا نسبت به فقه و قانون جاهلید؟ اگر هستید که پس صالح برای مقاماتی که تصدی کرده اید نیستید و باید کناره گیری کنید و اگر نیستید که استفاده ابزاری شما از دین و قانون به وضوح در اینجا نمایان گشته و شما را در زمره سوء استفاده گران از موقعیت قرار می دهد که این موضوع نیز جرم انگاری شده است و کسی حق ندارد از مقام خود برای پیشبرد اهدافش سوء استفاده کند. گرچه مردم ایران نیک می دانند که این افراد همگی فاقد صلاحیت هستند و مبارزه برای کوتاه کردن دست غاصبان مام میهن آغاز گشته است. ایشان سفیهانی هستند که برای خود «ولی» تعیین نموده اند اما از آنجا که گفته اند کافر همه را به کیش خود پندارد، ایشان بالغ بر هشتاد میلیون نفر ایرانی را نیز مانند خود سفیه فرض کرده اند که در فردای ایران، در روزهای خوب آزادی پاسخی درخور دریافت خواهند کرد.
روان رضا شاه کبیر و شاهنشاه آریامهر محمدرضا شاه پهلوی، مینو مکان و در آرامش
پاینده ایران و جاوید شاه
وکیل هوشمند رحیمی – 30/02/1397