رامین حسین پناهی، جوانی کرد تبار است که از اعضای حزب کومله است. مسئله زندانی شدن و حکم اعدام او بسیار بحث برانگیز شده است، عده ای معتقدند این برخورد فرقه تبهکار حاکم بر ایران درست است و در مقابل عده ای از جمله شاهزاده رضا پهلوی معتقدند حکم اعدام حکمی غلط است. فارغ از مباحث احساسی، زمانیکه بحث از حقوق بشر می شود، باید آن را به طور مطلق پذیرفت و ممکن نیست حکم اعدام را برای عده ای مذموم و برای عده ای رضایت بخش بدانیم.
رامین، از خانواده ای فقیر و کشاورز می آید. زمانی تصمیم می گیرد برای دیدار با والدین سالخورده اش به ایران بیاید که نیروهای امنیتی در کمین بوده اند و به سوی خودروی رامین و دوستانش آتش می گشایند. بر اساس اوراق موجود و مضبوط در پرونده، از میان چهار نفر سرنشین خودرو سه نفر در دم جان می سپارند و رامین بیهوش می شود. بنابراین، فرض اقدام مسلحانه رامین و شلیک به سوی ماموران کاملاً مردود است، مضافاً اینکه هیچ اسلحه ای در خودرو یا همراه سرنشینان خودرو و از جمله رامین کشف نمی گردد. جالب تر اینکه رامین حسین پناهی نه برای فعالیت علیه ایران و تجزیه طلبی که برای مقابله با داعش از کشور خارج شده بوده است و به نوعی می توان به تفسیر جمهوری اسلامی او را از مدافعان حرم دانست.
پس از دستگیری و محاکمه، رامین حسین پناهی به اعدام محکوم می شود. عنوان اتهامی او «بغی» ذکر گردیده است. «بغی» عنوانی فقهی است که از سال 1392 وارد قانون شده است و ماده 287 قانون مجازات اسلامی اشعار می دارد: «گروهي که در برابر اساس نظام جمهوري اسلامي ايران، قيام مسلحانه کند باغي محسوب ميشود و در صورت استفاده از سلاح، اعضاي آن به مجازات اعدام محكوم ميگردند» با توجه به محتویات پرونده که در بالا نیز بدان اشاره شد، حکم این ماده شامل رامین نمی شود. اگر بخواهیم این عنوان اتهامی را متوجه او بدانیم، باید مورد را از مصادیق ماده 288 قانون مجازات اسلامی بدانیم که می گوید: «هرگاه اعضاي گروه باغي، قبل از درگيري و استفاده از سلاح، دستگير شوند، چنانچه سازمان و مركزيت آن وجود داشته باشد به حبس تعزيري درجه سه و درصورتي كه سازمان و مرکزيت آن از بين رفته باشد به حبس تعزيري درجه پنج محكوم ميشوند» و حبس تعزیری درجه سه یعنی حبس بیش از ده تا پانزده سال. یعنی به فرض محال، اگر چنین باشد باید حکم حبس می دادند و نه اعدام.
جمهوری اسلامی با پیگیری چنین اعمالی، نه تنها در صدد دفع تجزیه طلبان نیست، بلکه بیشتر آب را به آسیاب ایشان می ریزد و آنها را مصمم تر از پیش می کند. ذکر این نکته مهم می نماید که اگر شخصی تجزیه طلب است، این امر نشات گرفته از بی سوادی و کم سوادی آن فرد است که دشمنان قسم خورده ایران، و سرآمد همه آنها دولت فخیمه انگلیس و روسیه، که همواره در پی دستیابی آسان به ایران و منابع طبیعی آن بوده اند، به راحتی می توانند هم میهنان ما را شستشوی مغزی دهند و به سمت خود متمایل نمایند و از سوی دیگر، عدم دسترسی ایشان به امکانات و تمرکز تمام امکانات در پایتخت و شهرهای بزرگ، نارضایتی را میان اقوام گوناگون دامن می زند. راه حل برون رفت از این بحران تنها یک چیز است و آن ارائه خدمات یکسان و امکانات برابر به تمام مردم ایران حتی در دور افتاده ترین نقاط و توجه و اهمیت دادن به ایشان که این تفکر مظلوم واقع شدن و بی توجهی از سوی حکومت و پایتخت نشینان را به کلی از میان بردارد.
باری، رامین حسین پناهی، از سوی رییس زندان سنندج تهدید به مرگ شده است و به او گفته شده است که حتی اگر رایش شکسته شود، او زنده از زندان بیرون نخواهد رفت! فی الحال وی با داشتن بیماری عفونت کلیه، از دسترسی به امکانات اولیه و دلالت وی به بیمارستان خودداری می گردد. امروز وظیفه تمام ایرانیان آزادیخواه و دموکرات است که در برابر حکومت جهل و خرافه ایستاده و اجازه ندهند جوانی دیگر از مرز و بوممان در خون خود بغلتد که این اعدام تالی فاسد بیشتری از حذف یک مخالف دارد که همانا تشویق و ترغیب عده ای دیگر از کردهای ایران برای پیوستن به جریان مذموم تجزیه طلبی است.
پاینده ایران
وکیل هوشمند رحیمی – 21 تیر 1397