جمهوری اسلامی و پروپاگاندای امنیت و دموکراسی
در سرتاسر دنیا کشوری نیست که متمسک به نفوذ رسانه برای پیشبرد اهداف سیاسی خود نگردد و جمهوری اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیست، ارائه تصویری که سیاسیون می خواهند از طریق رسانه ها و القای آن به ذهن مخاطبان اگر اصلی ترین کارکرد رسانه ها نباشد، یکی از مهم ترین آنها است. در این میان آنچه جمهوری اسلامی را متمایز می کند، عدم اقبال و اعتماد عمومی به رسانه های تحت مدیریت ایشان است. در تمام طول عمر جمهوری اسلامی، از نخستین روزها تا کنون، یک موضوع به وضوح خودنمایی می کند: انقلاب هنوز تمام نشده، شاه شخصی فاسد بود و مردم همه فقیر بودند، پس از انقلاب دموکراسی حاکم، فساد برچیده و همه چیز آرام است و ما تنها کشور در منطقه بلکه جهان هستیم که مسئولینی صادق، خداشناس و حرفه ای داریم و مردم در رفاه به سر می برند. در سطح جامعه موضوع به گونه ای دیگر است و کیست که نداند تمام آنچه ادعا می شود، فقط ادعا است و صحت ندارد از کودکان کار تا آمار بالای سرقت و زور گیری تا اسیدپاشی همه خلاف آن را ثابت می کند. به هر تقدیر، بقای جمهوری اسلامی در القای مطالب پیش گفته است که البته مخاطب چندانی ندارد.
درد البته فقط به اینجا منتهی نمی گردد و بسیارند کسانیکه فاجعه 57 را رقم زدند و بعد از سوی حکومت «دموکراتیکی» که خود جایگزین کردند رانده شدند و امروز در اروپا و آمریکا به حیات خود ادامه می دهند و همچنان معتقدند کار درستی کردند و هنوز قبول ندارند که یک کشور را از اوج عزت به ذلت کشانده اند. به همین سبب است که هرگاه تلویزیون های حکومتی را باز می کنیم دست کم در یک شبکه مستندی از مقایسه پیش و پس از انقلاب در حال پخش است و تلویزیون ها و برنامه های رادیویی خارجی نیز آگاهانه یا ناخودآگاه در حال آب به آسیاب جمهوری اسلامی ریختن هستند و به جای تمرکز بر روی موضوع همبستگی و براندازی، در حال تخریب نظام پیشین یا احزاب رقیب هستند که گویی اگر نظام پیشین را از ایشان بگیریم دیگر قادر به ادامه حیات خود نیستند. از قدرت تحریف واقعیات همین بس که هر ساله شاهد وقایع جدیدی هستیم که در واقعه عاضورا اتفاق افتاد و امروز شاید حقیقت آن واقعه در میان افسانه ها و تحریف ها مدفون گشته است.
رسانه حکومتی در طول یک سال، در دو موقعیت زمانی مورد توجه مخاطبان داخلی و بعضاً خارج نشین قرار می گیرد: یکی نوروز باستانی و دیگری ماه رمضان که ویژه برنامه ها و سریالهای پرمخاطبی از دل آنها بیرون می آید. در خصوص مناسبت ماه رمضان، در سالهای اخیر اقبال کمتر گردیده است چه اینکه خط مسیر سریالها مشخص است: فردی به گناه می افتد، همه سعی می کنند جلوی او را بگیرند اما او بدی را در حق همه تمام می کند و ناگاه در شبهای قدر، او متحول می شود و از همه حلالیت می طلبد و همه چیز به خوبی و خوشی و البته با درایت یک شخص مذهبی یا یک آخوند پایان می پذیرد. پروژه دیگری که چند سالی است کلید خورده، «ماه عسل» نام دارد که با آوردن افراد و بازگو کردن قصه بدبختی ها و بیچارگی های ایشان ناخودآگاه به ذهن مخاطب این فکر را القا می کند که: «برو خدا را شکر کن که زندگیت مانند این نشد و تو در جایگاهی بهتر از این هستی» که این امر سبب زیاد شدن درجه رضایتمندی فرد از زندگی می گردد، اما این رضایتمندی به نظر نگارنده این سطور کاذب است، چراکه مهمترین خصیصه هر فردی تمایل به پیشرفت و ارتقا در زندگی اجتماعی است که با این نوع نگرش، عملاً جایگاه او بسیار خوب جلوه می کند. پس از موفقیت پروژه هایی مانند «ماه عسل» گویی رسانه حکومتی رگ خواب مخاطب را یافته و اینک می داند که مردم چه می خواهند و از چه طریقی آنچه می خواهد را زیرکانه می تواند به جامعه تزریق کند، چه به نیکی واقفند که دیگر برنامه ها مخاطب ندارند و صرفاً جهت پر کردن زمان پخش برنامه ها تولید می شوند.در دی ماه 1396 خیزشی مردمی شکل گرفت و مردم خواست خود را فریاد زدند و عملاً تبلیغات 40 ساله حکومت علیه میراث ایرانیان، پادشاهی، شکست خورد و مردمی که در خیابان ها بودند خواهان بازگشت پادشاهی به کشور و حاکمیت قانون شدند. جالب اینجاست که هیچ حزب و اپوزوسیونی تا کنون چنین لرزه ای به اندام حکومت نیانداخته بود که این بار هم سید علی خامنه ای و هم حسن روحانی را به واکنش واداشت و ایشان به طور ضمنی و تلویحی اعلام داشتند که تنها خطری که جمهوری اسلامی را تهدید می کند، بازگشت سلطنت است. حکومت در تلاش برای به دست گرفتن اوضاع از شیوه های پیشین خود در سال های 78 و 88 استفاده کرد، البته این بار نامش «خودکشی» شد! اما غافل از اینکه این آتش ممکن است فروکش کند اما خاموش نمی گردد و می بینیم که از دی ماه تا کنون اعتراضات به صورت پراکنده همچنان در حال انجام است. حال زمان آن است که حکومت برای بقای خود چاره ای بیاندیشد، سوریه! بلی سوریه راه حل است، حکومت با نصب بنر و برنامه های فرمایشی به مردم القا کرد که اگر بخواهید ما برویم، کشور تجزیه می گردد، داعش می آید، امنیت می رود، فعلاً ما را نگه دارید که ما ضامن تمامیت ارضی و امنیت کشور و منطقه هستیم! برای اثبات استدلال خود، نیروهای تجزیه طلب را در شمال غرب کشور و اهواز فعال کرد تا خطر را جدی تر جلوه دهد، حال آنکه سرکوب تجزیه طلبان مطلقاً کار دشواری نیست. اپوزوسیون خارج نشین هم که یک بار کشور را به دست جانیان اسلامی سپرده است، به جای تمرکز بر روی اعتراضات، تمام قوای خود را صرف مبارزه با پادشاهی خواهان می کند و تو گویی یک باره تمام مخالفان رژیم و خود رژیم دشمن واحدی یافتند که بر آن بتازند!سه ماه در التهاب گذشت و حال زمانی می رسید که باز رسانه حکومتی برای خود در ساعاتی مخاطبان زیادی جلب می کرد، سریالهای تازه تولید معلوم نبود چه اقبالی داشته باشند، می ماند دو سریال که حکومت مطمئن است مخاطبان بالایی خواهد داشت: کلاه قرمزی و پایتخت. در کلاه قرمزی نمی توانستند زیاد بر روی مسئله های امنیتی و ذهن شوری مانور بدهند چرا که خط مشی برنامه مشخص است و بیشتر سرگرمی و فرهنگ ساز است اما پایتخت، چه ایده خوبی، مردم خواهند دید و می توان به راحتی همه چیز را در قالب داستان هایی که اتفاق می افتد به خورد مردم داد چراکه شخصیت های داستان افرادی عامی هستند که از روی احساسات اقدام می کنند و اینها نه افرادی تحصیل کرده و با مطالعه که صرفاً افرادی هستند که دغدغه روزمره دارند. پس سپاه به سراغ عوامل مجموعه می رود. پیش از آنکه به بحث وارد گردیم، باید اذعان دارد که به زعم نگارنده، اینکه هنرمندان تن به تولید چنین مجموعه ای دادند، نباید سبب ساز توهین به ایشان گردد، چه می دانیم که هنرمندان در چه وضعیت اسفناکی زندگی می کنند و عدم وجود بیمه برای ایشان و مسایلی از این دست، مضافاً اینکه اگر ایشان نمی کردند، گروهی دیگر جایگزین می شد، همه و همه دلایلی کافی است تا ایشان را مبری دانست، لذا تیم هنری را اصلاً سرزنش نمی کنم چرا که ممکن بود تن ندادن به این خواسته، سبب ساز پایان فعالیت هنری تک تک این افراد و مشقاتی بسیار در زندگی ایشان گردد.اما سریال «پایتخت 5»: از نظر نوع داستان بسیار ضعیف تر از 4 فصل گذشته بود و بسیار گذرا از روی مسایلی که در صدد بیان آن بود گذشت، این فصل از دو تیغ نظارتی باید عبور می کرد: صدا و سیما و سپاه. اما مسایلی که در سریال عنوان شد و جای تامل دارد: عدم تامین مالی مناسب برای مشاغلی مانند محیط بان ها که سبب شد شخصیت «بهبود» برای کار به آفریقا رفته و در آنجا بمیرد و همچنین نداشتن وضعیت معیشت مناسب که سبب شد تا یک قهرمان کشتی، نگهبان شیفت شب یک سوپرمارکت گردد اما در مقابل در کشور همسایه، شخصی هم رده با او یک تجارت پر سود و وضع مالی بسیار خوب داشت که شخصیت «نقی» برای حفظ آبروی خود مجبور به دروغ گفتن درباره شغل خود به همتایش شد. موضوع دیگر که بسیاری را به واکنش واداشت، موضوع «ازدواج زیر سن» بود که بحث پیرامون آن بسیار گسترده است و از حوصله این مقال خارج اما اجمالاً گرچه بسیاری منتقد این بخش از سریال شدند، ولی واکنش شخصیت های «نقی» و «هما» به این موضوع، جبران کننده تمام مسایل از این دست بود؛ وانگهی این موضوع تنها تلنگری است به آنچه در کشور ما در حال اتفاق است که طبق آمار اعلامی مرکز آمار ایران فقط در سال 1395 تعداد 36422 ازدواج وجود دارد که عروس زیر 15 سال سن داشته اند و این یعنی فاجعه، یعنی باید در مناطقی که این اتفاق بسیار می افتد فرهنگ سازی کرد و جلوی این اتفاق را گرفت. موضوع بعدی، موضوع ازدواج زنان جوان مطلقه یا شوهر مرده است که شرایط زندگی برایشان بسیار دشوار است و از شخصی با سن پدربزرگشان به خودش اجازه می دهد تا از ایشان درخواست هایی داشته باشد تا شخصی جوان، اما حق زندگی برای ایشان، مخصوصاً اگر فرزندی داشته باشند، گویی وجود ندارد، تمام اینها اضافه گردد به اینکه به هر حال این فرد باید در جامعه به حیات اجتماعی و اقتصادی خود ادامه دهد در حالیکه جامعه به چشمی دیگر به ایشان می نگرد و باید این فرهنگ ایجاد گردد که اگر کسی طلاق می گیرد، یا به جبر روزگار بیوه می شود، او وسیله ای برای تخلیه غرایز افراد دیگر جامعه نگردد و بالعکس جامعه باید به او این امید را بدهد که دنیا به آخر نرسیده و زندگی همچنان ادامه دارد. موضوع دیگر که مهم می نماید موضوع صنعت گردشگری است؛ در حالیکه طبق نظر بسیاری از اقتصاد دانان ایران این ظرفیت را دارد تا تنها از محل صنعت توریست، درآمدی بیش از درآمد نفتی داشته باشد، اما نظام قاصدانه در حال تخریب آثار باستانی است و در مقابل سعی بر تبلیغ برای کشور ترکیه می کند، چرا؟ پاسخ روشن است: اردوغان پس از کودتا در ترکیه، که به اذعان ظریف در مدت کودتا او را یاری کردند تا اوضاع را در کنترل بگیرد، سیاست هایی را اتخاذ می کند که همسو با جمهوری اسلامی است و در واقع آنچه جمهوری اسلامی با ایران و میراث رضا شاه کبیر و محمدرضا شاه فقید کرد، امروز اردوغان با میراث آتاتورک می کند، اصطکاک ترکیه با کشورهای اروپایی، سبب ساز ریزش آمار توریست ها و نتیجتاً کم شدن درآمد آن کشور گردیده، حال کشور دوست و همسایه که اتباعش در مبادی ورودی ترکیه، چه زمینی و چه هوایی، مورد انواع هتک حرمت ها واقع گردیده اند، به زبان بی زبانی به مخاطب می گوید: «به ترکیه رو، که تا بینی بهشت ثانی»! موضوع آخر، بحث سوریه و داعش است. چندی پیش شاهد بودیم که چگونه جمهوری اسلامی و قاسم سلیمانی در بوق و کرنا کردند که ما داعش را سرکوب و تمام شد، اما امروز همچنان مردم ایران را از حمله داعش می ترسانند، حیرتا و شگفتا که اگر از میان رفته اند که دیگر چه حمله ای و اگر هنوز به حیات خود ادامه می دهند که پس شما چه کردید؟ می گویند «مدافعان حرم» اما نمی گویند دقیقاً کدام حرم؟ اگر منظور حرم «زینب کبری» است که او به شهادت تاریخ و آثار محکمی چون اخبار الزینبیات، تحقیقی در اول اربعین، رساله زینبیه، تراجم سیدات النبوه و بسیاری آثار دیگر، به مصر رفته و در نیمه دوم رجب سال 62 هجری در قاهره فوت کرده و در همانجا نیز به خاک سپرده شده است، پس دقیقاً دفاع از کدام حرم مد نظر است؟ شاید منظور دفاع از حرم و اندرونی حضرت بشار الاسد باشد که گر چنین باشد، واویلا بر خون جوانان میهن ما که برای فاسدانی چون او بر زمین ریخته. به شخصه با سوریان بسیاری صحبت کردم که ابداً از اقدامات جمهوری اسلامی در کشورشان راضی نبوده و حتی جمهوری اسلامی را دشمن خود و سرزمینشان می دانند که از دیکتاتور حاکم بر ایشان حمایت می کند، اما در پایتخت، به وضوح دیدیم خانواده ای سوری که از ایرانیان تقدیر می کردند و نیروهای آزادیخواه سوری را دشمن می دانستند، همچنین از زبان فرد سوری شنیدیم که ایران خیلی امن است و همه چیز آرام است! این بار سپاه با کمک رسانه حکومتی، پروپاگاندای تهدید داعش و منت کردن امنیت و دموکراسی را به رخ مخاطبان می کشید و با زبان بی زبانی به ایشان می گفت، ما را بیرون نکنید که عاقبتتان می شود آنچه دارید می بیند، ساختمانهای ویران، انسانهای گشنه، جنگ و گریز و … اما ایران، سوریه نیست و هرگز آتش تجزیه طلبی شعله ور نخواهد شد و جنگ های داخلی نیز تنها بهانه ای است که با اطمینان می توان گفت هرگز صورت نخواهد گرفت، اما با ادامه حکومت جمهوری اسلامی و نگهداشتن بخش عظیمی از کشور در فقر و محرومیت هر دو موضوع محتمل تر می نماید.بنا بر تمام آنچه در بالا آمد، استفاده قدرت و حکومت از رسانه و یک سریال پرمخاطب چندان هم دور از ذهن نبود اما باید در این میان هشیار باشیم و اجازه ندهیم که ایشان ذهن های ما را در اختیار و کنترل بگیرند و در مسیر درست که همانا براندازی جمهوری اسلامی است لحظه ای شک به خود راه نداده و همانطورکه مردم در داخل کشور شعار دادند: رو به میهن، پشت به دشمن مسیر را بپیماییم و این پیام واضح را به سران حکومت بدهیم که:سیصد گل سرخ، یک گل نصرانیما را ز سر بریده می ترسانی ما گر زسر بریده می ترسیدیمدر محفل عاشقان نمی رقصیدیمدر محفل عاشقان خوشا رقصیدندامن زبساط عافیت برچیدندر دست سر بریده ی خود بردندر یک یکِ کوچه کوچه ها گردیدن20 فروردین 1397هوشمند رحیمی – وکیل پایه یک دادگستری