دل نوشته
دلتنگی ها 8
رهایم کن از این هجران
دوایش کن، بمیرانم بمیران
وصالی نیست
خلاصی نیست
امن و آرامی نیست
در این کنج تنهایی بسوزانم، بسوزان
یا بیا بگشای در
بر این دیوار پُر تکرار
من اما ناتوانم از کشف این اسرار
پرده چون باید که اوفتادن
دلی از عشق می خواهد
نه از سنگ و نه از آهن
دلِ عاشق نباشد خرسند
به دوری و به این در بند
دلم را چون تنم، روحم
بمیرانش، بمیرانم، بمیران